به گزارش خبرنگار مهر، دومین جلسه تفسیر و تدبر در قرآن آیت الله «سید محمد تقی مدرسی»، بامداد امروز چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ برابر با دوم ماه مبارک رمضان در دفتر تهران وی، با محوریت تفسیر آیه دوم سوره انسان برگزار شد.
آیت الله مدرسی در این جلسه به تفسیر و تدبر در آیه دوم سوره انسان که خداوند میفرماید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا» پرداخت. در ادامه گزیده سخنرانی وی در این جلسه میآید.
وجدان انسان حامی بر تمام حقایق است، ولی این حقایق گاهی مجمل و مبهم و گاهی کلی است. علم، معرفت و ایمان این کلیات را، این مجملات را، این مبهمات را مفصل میکند وآن را توضیح میدهد. ما به این وجدان رسیدیم و یا میتوانیم برسیم که ما بشر چیزی نبوده ایم و اگر هم چیزی بوده ایم، چیزی که قابل ذکر باشد نبودیم. همانطور که در آیه اول سوره انسان بیان شد که خداوند میفرماید: «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا / آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود».
بشر قبل از عالم دنیا شی بدون ذکر بوده
بشری قبل از عالم دنیا چیزی در علم خدا بود، همین طور مدتی در صلب حضرت آدم (ع) بود، بعد در عوالم ذر، اظله، اشباح و ارواح بود؛ هر جا بود ولی بود اما از این بودنش کسی ذکری از او نداشت، به تعبیر ما چیز ناچیزی بود.
حقیقتی که وجدان مشخص میکند!
همه بشر دارای وجدان است و این وجدان یک حقیقت را برای ما مشخص میکند و آن این که کسی بوده که ما را آفریده است. بعد همه نعمتها نیز از خالق است و این نعمتها را انسان نه میتواند شکر کند و نه میتواند بشمارد، حتی نمیتواند انسان آنها را درک کند.
گاهی برای شخص بنده و دیگران یک اشکالی در بدن پیدا میشود و نزد پزشکی میرویم و بعد از آزمایشات مختلف پزشک میگوید فلان رگ بدن شما اشکال پیدا کرده است. بنابراین نه ما بلکه اگر تنها تمام بشر هم جمع شوند نمیتوانند نعمتهای خدا را درک کنند، و به جوهرش برسند.
چرا خدا ما را خلق کرد؟
حالا چرا خداوند ما را خلق کرده است؟ چون او ما را برای ابتلا خلق کرده است که در آیه دوم سوره انسان به این موضوع اشاره شده است که خداوند میفرماید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا / ما انسان را از نطفه مختلطی آفریدیم و او را میآزماییم بدین جهت او را شنوا و بینا قرار دادیم».
چند کلمه در این آیه است؛ یک کلمه اش «خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ» است. عرض شد که مراد از انسان در قرآن منظور حقیقت انسان است. پس هر انسانی این چنین «مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ» خلق شده است.
نطفه در زبان عربی یعنی یک مقدار، بعضی هم گفتند آب زلالی که آلوده نباشد. پیش ما هم چنین مشهود است و در علم امروز نیز به این رسیدن که عمیقتر از یک نطفه است.
منظور از «أَمْشَاجٍ» در این آیه
حالا چرا فرموده «أَمْشَاجٍ»؛ «أَمْشَاجٍ» به معنی مخلوط است. ما در زبان عرب برای هر مسئله یک واژه داریم و عربی خیلی زبان دقیقی است.
اگر گفتیم شی مخلوط است، یعنی مثل نخود و کشمش با هم مخلوط است، اما این مخلوطی را میشود یک روزی آن را جدا کرد. ولی اگر گفتیم «أَمْشَاجٍ» یعنی این مخلوط مانند شیری است که با شکر مخلوط شده و جدا کردن آن ممکن نیست.
دقت بفرمایید؛ در این مخلوط، هر جز بسیار کوچک شیر با یک مقدار از شکر مخلوط شده است؛ بنابراین «أَمْشَاجٍ» به این مفهوم نیست که مثلاً نطفه مرد تا آخر از نطفه زن جدا هست ویا میشود آن را جدا کرد، بلکه مخلوطی جدا نشدنی است.
دو دلیل آیت الله مدرسی درباره کلمه «أَمْشَاجٍ»
در روایات ما آمده که کلمه «أَمْشَاجٍ» یعنی «مَاءُ الرَّجُلِ أَبْیَضُ، وَمَاءُ الْمَرْأَةِ»؛ یعنی نطفه زن و مرد با هم مخلوط شده است واین مطلب دقیق هم هست و شکی در آن نیست. ولی به دو دلیل بنده یک مقدار در کلمه «أَمْشَاجٍ» میخواهم بگویم بیش از این دو آب است.
اولاً روایات و آیات زیادی در این باره داریم و در روایات هم آمده بشر از دو چیز خلق شده است. که یکی از آنها گِل است که خاک و گل سرشت و طینت انسان است و دوماً انسان از روحی که خداوند سبحان در او دمید، آفریده شده است. که خداوند نیز در این باره در آیه ۷۲ سوره قصص میفرماید: «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ / پس آن گاه که او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او بدمیدم بر او به سجده در افتید».
علت دو تمایل بودن انسانها
پس معلوم است این بشر دو تمایل دارد. یک تمایل زمینی که به گل و سرشت است و دیگری به تمایل الهی که از روح خدا است. روح الهی این نیست که از جسم و بدن خدا باشد بل که از ذات خداست و ذات خدا صمد است که از روحی که خلق کرده است میباشد که در آیه ۸۵ سوره اسراء در این باره خداوند متعال میفرماید: «وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا / و از تو درباره روح میپرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و از دانش و علم جز اندکی به شما نداده اند».
حالا این حرفهایی که بعضی به سبب جهل و نادانی، تکبر و غرور در این باره میگویند که بشر جزیی از خدا است، درباره آن هیچ دلیل عقلی و نقلی نداریم و میبینیم در این آیه خداوند درباره روح پاسخ داده است.
حالا تصور کنید روح الهی که خدا خلق کرده و یک موجود و مخلوق است و هیچ شباهتی به این مخلوقات ندارد، چطور «أَمْشَاجٍ» شده است و از آن طرف هم یک مقدار گِل و از خاک هم هست.
منظور از کلمه «نَبْتَلِیهِ» در این آیه و ارتباط آن با کلمه «أَمْشَاجٍ»
اصلاً چرا خدا این کار را کرده است؟ بر میگردیم به آیه دوم سوره انسان که خداوند فرمود: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا». در این آیه ابتدا خداوند فرموده «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ …»، بعد میفرماید: «نَبْتَلِیهِ».
این کلمه «نَبْتَلِیهِ» که خداوند فرموده است بی ارتباط با کلمه «أَمْشَاجٍ» نیست. اصلاً قرآن هر کلمه، کلمه دیگر را توضیح میدهد.
حالا به چه دلیل و هدفی «أَمْشَاجٍ»، «نَبْتَلِیهِ» شده است؟ برای اینکه انسان را مبتلا کند. ارتباط این دو کلمه مشخص است، مراد از «أَمْشَاجٍ»، یک بُعد انسان یعنی بعد الهی است، ویک بعد او نیز زمینی است.
در روایت مفصلی در کتاب عدل بحار یک بحثی درباره هدف خلقت آمده حضرت آدم (ع) یک بحثی دارد که خدایا چرا اینجور شد و آن جور شد؟ و خدا میگوید اینجا حرفت درست است ولی اینجا درست نیست و درست نبودن حرفت به خاطر این است که طینت تو خاکی است.


نظر شما