به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «هارداسان» به قلم محمدمهدی رحیمی، ۲۲۲ روایت از هزار و ۵۰ روز همراهی با شهید جمهور، آیتالله سیدابراهیم رئیسی توسط انتشارات سوره مهر منتشر کرده است. رحیمی در دولت سیزدهم، مدیرکل روابط عمومی دفتر رئیس جمهور بوده و مشاهدات خود را در این کتاب به رشته تحریر درآورده است.
به بهانه انتشار این کتاب و سالروز شهادت شهید خدمت، آیت الله سید ابراهیم رئیسی، مروری به چند خاطره از این کتاب داریم؛
رفیق ما یک بار هم دعوتمان نکرد
در همان هفتههای نخستین استقرار در ریاست جمهوری، یک شب تعدادی از مدیران و فعالان رسانهای اصلاحطلب را به دفترشان دعوت کردند؛ در حالی که هنوز جلسه مشابهی با اصولگرایان که به ظاهر از نظر سیاسی به ایشان نزدیکتر بودند برگزار نکرده بودند. فضای جلسه بسیار صمیمی بود و دکتر رئیسی گفتند که من بنای سخن گفتن ندارم و امشب آمدهام از شما بشنوم. بسیاری از حاضران در جلسه از اصل برگزاری آن و نیز ترکیب مهمانان و فضای حاکم بر جلسه بسیار متعجب بودند تا آنجا که یکی از مدیران نامدار رسانهای، هنگام ورود به دفتر رئیسجمهور، به من گفت: «هشت سال رفیق و همطیف ما رئیسجمهور بود و ما را یک بار هم دعوت نکرد. خوب شد آقای رئیسی رئیسجمهور شد تا ما هم ساختمان ریاست جمهوری را ببینیم.»
بقیه گرمشان میشود
تا حدی سرمایی بودند. در یکی از سفرهای استانی برای سخنرانی پشت تریبون رفتند و در همان دقایق اولیه صحبت یکی دو بار مکث کردند و بار آخر به عقب برگشتند و نگاهی به کولرگازی ایستاده روی سن کردند و گفتند: «باد این کولر من را اذیت میکند. اگر ممکن است جهتش را عوض کنید.»
یکی از نیروهای تشریفات بالای سن رفت تا کولر را خاموش کند. اما ایشان گفتند: «خاموش نکنیدها … بقیه گرمشان میشود. فقط جهت را عوض کنید.»
همان فرد بعداً گفت: «روزگاری هم یک رئیسجمهور امر کرده بود که دمای همه سالنها و اماکنی که حضور مییابد باید ۱۸ درجه باشد. مراسم زیادی برگزار شد که در آنها همه سردشان بود. اما کسی جرئت تغییر دمای محیط را نداشت.»
ماجراهای بالگرد
به دلیل فشرده بودن سفرهای استانی و فاصله زیاد بین شهرها و مناطق بازدید معمولاً استفاده از بالگرد اجتنابناپذیر بود. اما این اقدام با ح