به گزارش خبرنگار مهر، نشست مقاومت به مثابه امر اجتماعی که به همت انجمن بین المللی علوم اجتماعی ایران در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه آزاد برگزار شد.
در پنل دوم در نوبت عصر این نشست صابر جعفری استاد جامعه شناسی در این نشست صابر جعفری، استاد جامعهشناسی دانشگاه، در نشست تحلیلی درباره تحولات افکار عمومی پیرامون مقاومت، با اشاره به اهمیت دادههای فرهنگی معتبر گفت: جمعآوری دادههای قابل اتکا شرط لازم برای تحلیل علمی است و بدون آن، هیچ ادعایی درباره افکار عمومی قابل استناد نخواهد بود.
وی تأکید کرد: مفهوم سرمایه اجتماعی، هرچند یک «ابرمفهوم» دشوار است، اما تنها زمانی ارزش تحلیلی دارد که به شاخصهای روشن تبدیل شود و بتوان آن را در پیمایشهای میدانی سنجید.
جعفری با توضیح اینکه بخش مهمی از دادههای مورد استناد او حاصل چند پیمایش ملی در سال ۱۴۰۲ است، گفت: یکی از مهمترین مجموعهدادهها ده روز پیش از جنگ ۷ اکتبر گردآوری شده و همان پرسشها بلافاصله پس از آغاز جنگ دوباره بررسی شده است؛ دادهای که به گفته او «کاملاً تصادفی، اما فوقالعاده ارزشمند» است، زیرا تغییرات ناگهانی افکار عمومی را در لحظه وقوع بحران نشان میدهد.
وی با تحلیل این دادهها توضیح داد: سطح آگاهی عمومی درباره جزئیات مقاومت و گروههای فلسطینی بسیار پایین است؛ چنانکه سهچهارم مردم حتی اخبار سیاسی داخلی را دنبال نمیکنند و حدود هفتاد درصد نیز پیگیری منظمی از اخبار فلسطین ندارند. جعفری گفت حتی در میان دنبالکنندگان اخبار، صداوسیما منبع اصلی است و شناخت از گروههای فلسطینی محدود میشود به اینکه تنها حدود سی درصد مردم نام حماس را میشناسند.
وی افزود: این یافتهها نشان میدهد بسیاری از تحلیلهای نخبگانی تصویری بزرگتر از واقعیتِ آگاهی عمومی ارائه میدهند.
با وجود این سطح محدود از شناخت، جعفری تأکید کرد: دادهها وجود نوعی «همدلی عام و فرامرزی» را نشان میدهد؛ همدلیای که ساختار معنایی دقیق و منسجم ندارد، اما در افکار عمومی بهصورت احساسی و مبهم حضور دارد. او سپس در ادامه بحث خود به شاخصهای اعتماد، ارتباط و مشارکت اشاره کرد و گفت پیمایشها نشان میدهد اعتماد به سازوکارهای امنیتی کشور در سطح بالایی قرار دارد. حدود هفتاد درصد مردم اعلام کردهاند که در صورت بروز جنگ شخصاً از کشور دفاع خواهند کرد و تقریباً همین میزان نیز معتقدند سایر مردم چنین خواهند کرد. همچنین بیش از دو سوم پاسخدهندگان باور دارند که ساختار ولایت فقیه موجب افزایش امنیت و استقلال کشور شده است.
جعفری این رفتار جمعی را نوعی «نسخه ملی مقاومت برای حفظ امنیت» دانست؛ نسخهای که با بحثهای نظری سیاسی درباره مقاومت متفاوت است و بیشتر بر منطق بومی امنیت ملی استوار است.
وی افزود: دادهها نشان میدهد بخش قابل توجهی از مردم معتقدند ابتدا باید به مشکلات داخلی کشور پرداخت و مسائل دیگر کشورهای مسلمان ارتباط مستقیمی با زندگی آنان ندارد.
به گفته وی، این گزاره در کنار سایر یافتهها، نوعی «میهندوستی واقعگرایانه» را در جامعه بازتاب میدهد.
وی در ادامه به کارکردهای گفتمان مقاومت اشاره کرد و گفت: این گفتمان در سه عرصه موفق بوده است: نخست در بازتعریف مفهوم دشمن، دوم در برانگیختن احساسات همدلانه ملی، و سوم در تثبیت این تصور که برای فلسطینیها هیچ گزینهای جز مقاومت وجود ندارد. جعفری این مؤلفهها را از عناصر کلیدی شکلگیری و ماندگاری گفتمان مقاومت در ایران دانست.
جعفری به دادههای منحصر بهفرد حاصل از پیمایش پیش و پس از جنگ ۱۲ روزه اشاره کرد و گفت مقایسه این دادهها نشان میدهد افکار عمومی از تمرکز بر گفتمانهای مذاکرهمحور اعم از مذاکره همراه با امتیازدهی یا مذاکره در چارچوب تسلیم فاصله گرفته و به سمت گفتمان مقاومت یا ترکیب مذاکره همراه با مقاومت حرکت کرده است.
وی این تغییر را «آرایش مجدد افکار عمومی» توصیف کرد و گفت این چرخش معنادار نشان میدهد افکار عمومی ایران در برابر رویدادهای واقعی منطقه واکنش سریع و قابل اندازهگیری نشان میدهد.
صابر جعفری در ادامه تحلیل خود درباره تأثیر جنگ ۱۲ روزه بر افکار عمومی ایران، تأکید کرد که این رخداد ذهنیت جامعه را نسبت به آمریکا، مذاکره و مفهوم قدرت دچار دگرگونی معنادار کرده است.
وی گفت: تا پیش از این جنگ، بخش قابل توجهی از مردم پیشرفت اقتصادی را در گرو مذاکره با آمریکا میدانستند، اما پس از جنگ این تصور تا حد زیادی تضعیف شده و نگاه عمومی نسبت به ضرورت گفتوگو با واشنگتن دچار تردید شده است. جعفری این تغییر را ناشی از «رنگباختن روایت نجاتبخشی آمریکا» دانست؛ انگارهای که به گفته او سالها از طریق رسانهها و روایتسازی آمریکا در افکار عمومی ایران تقویت میشد و حتی گاه از روایت رسمی دولت ایران مؤثرتر عمل میکرد.
جعفری در ادامه به مسئله اعتماد عمومی به آمریکا اشاره کرد و توضیح داد: پس از جنگ، این اعتماد با افتی بیسابقه روبهرو شده است. به گفته او، مردم اکنون آمریکا را بازیگری میبینند که توان تأثیرگذاری بر معیشت و مناسبات اجتماعی ایران دارد اما در برابر تعهدات خود قابل اتکا نیست. همین تغییر برداشت موجب شده اتکای صرف به مذاکره، در ذهن جامعه جایگاه پیشین خود را از دست بدهد.
وی همچنین تأکید کرد: در میان جامعه ایرانی، گفتمان «قدرت» همچنان جایگاه محوری دارد و جنگ اخیر این محوریت را پررنگتر کرده است. به باور جعفری، مردم در ارزیابی مسائل حیاتی کشور، بهویژه موضوعات دفاعی و توانمندیهای بازدارنده، اولویت را به حفظ و تقویت قدرت میدهند و آن را لازمه امنیت و پیشرفت میدانند. این رویکرد باعث شده تمایل عمومی به مصالحههای پرهزینه یا مذاکره بر سر توان دفاعی چندان افزایش نیابد.
جعفری یکی دیگر از پیامدهای اجتماعی جنگ را احیای دوباره «گفتار اتکا به ظرفیتهای داخلی» توصیف کرد. وی گفت: پس از جنگ، گرایش قابل توجهی در جامعه به این سمت شکل گرفته که راه اصلی تقویت کشور از مسیر مقاومت و اتکای ملی میگذرد، نه از مسیر امتیازدهی یا انتظار برای کمک خارجی. این چرخش ذهنی، به باور او، مهمترین نشانه افول روایت قدیمی است که حل مسائل کشور را در هماهنگی با آمریکا جستوجو میکرد.
جعفری تأکید کرد: تحولات پس از جنگ نشان میدهد افکار عمومی ایران در مدت کوتاهی دست به بازآرایی زده و به سمت روایتی حرکت کرده است که در آن قدرت، استقلال و مقاومت بیش از گذشته معنا پیدا کردهاند و اعتماد به نقشآفرینی مثبت آمریکا در سرنوشت ایران به حداقل رسیده است.


نظر شما